مگر می‌شود دل به امام رئوف بدهی و امام نگاهت نکند. پیش نگاه او، سنگ طلا می‌شود. شهید علیرضا افشار نادری هم دل داد و حاجت گرفت. او در آخرین حضورش در جبهه با تن زخمی و شیمیایی، در سال ۶۵ در شلمچه به شهادت رسید و پیکرش در جوار حرم رضوی آرام گرفت.   

شهید افشار نادری

همشهری آنلاین- الناز عباسیان: شهید علیرضا افشار نادری، علاقه زیادی به امام رضا(ع) داشت و هر بار که به زیارت ایشان مشرف می‌شد، شهادتش را طلب می‌کرد. در آخرین حضورش در جبهه با تن زخمی و شیمیایی شده، در سال ۶۵ در شلمچه به شهادت رسید و پیکرش در جوار حرم رضوی به خاک سپرده شد.  

مجروح روزهای جنگی

«اوج تظاهرات و درگیری‌های انقلاب بود. علیرضا درب شیشه کوکتل مولوتف را محکم بست و به سمت خیابان رفت. جواد نگران سر علی داد زد و گفت: «کجا می‌روی؟ مامورها دارن میان…» علیرضا بی‌توجه به حرف او و سایر بچه‌ها می‌دوید. نزدیک خیابان که رسید پشت دیوار ایستاد. نیم نگاهی به خیابان انداخت. چندین مامور مسلح به سمت کوچه می‌آمدند. آب دهانش را قورت داد و با فریادی بلند یا علی گویان وارد خیابان شد و کوکتل مولوتف را به سمت مامورها پرتاب کرد و به سرعت خودش را به کوچه رساند. صدای گلوله در میان دود و آتش پیچیده بود. بعد از محو شدن دودها اثری از علیرضا توی کوچه‌ها نبود. هیچ کس نفهمید او از کجا آمد و به کجا رفت. دوان دوان خودش را به خانه رساند و در زیرزمین پنهان شد… »

این ماجرا مربوط به خاطرات شهید علیرضا افشار نادری است که در کتاب «شقایق‌های ماندگار» به آن اشاره شده است. شهید افشار نادری در سال ۱۳۴۰ در فیروزکوه به دنیا آمد. منش با گذشت و فداکارانه و مودبانه او زبانزد همه بود. به صله ارحام اهمیت می‌داد، به طوری که هر از گاهی، سرزده به دیدار فامیل‌های سالخورده‌اش می‌رفت و زمینه خوشحالی آنها را فراهم می‌کرد. دو سال اول دبیرستان را در گرمسار تحصیل کرد که در همین دوره از سوی ساواک تحت تعقیب قرار گرفت. دو سال آخر دبیرستان در تهران بود. با پیروزی انقلاب اسلامی با اشتیاق به سربازی رفت. بعد به دلیل علاقه زیاد به روحانیت به حوزه علمیه حضرت قائم(عج) و دروس طلبگی روی آورد. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت و در اعزام دوم دچار مصدومیت شیمیایی و عوارض عصبی شد. تشنه شهادت بود و هر بار که به جبهه می‌رفت نامه می‌نوشت و می‌گفت: «من دعا می‌کنم و شما هم دعا کنید که به آرزوی خودم که همان شهادت است برسم.»

معلمی که افتخار شهادتش را از امام رضا(ع) گرفت/ شهید خفته در بهشت ثامن الائمه

ارادت قلبی شهید به امام رضا(ع)

علیرضا عشق عجیبی به امام هشتم آقا علی بن موسی الرضا(ع) داشت. در سال ۶۱ به مشهد رفت و دو ماه در آنجا ماند و در عبادات و زیارت‌ها از حضرت طلب شهادت کرد. در همین سالها وارد آموزش و پرورش شد و مدت یکسال مربی امور تربیتی مدرسه مقداد بود. در مسجد محل نیز فعال بود و بچه‌ها را در مسجد علوی برای آموزش قرآن جمع می‌کرد. سال ۱۳۶۴ مربی امور تربیتی دبیرستان شهید اصغری در حومه اسلامشهر شد که آن موقع جزو منطقه ۱۹ تهران بود. برای چندمین بار راهی جبهه شد و سرانجام در اسفند ۱۳۶۵ در شلمچه به آرزوی دیرین خود رسید.

تشییع پیکر در حرم رضوی

تقدیر به گونه‌ای رقم خورد که پیکر پاک شهید علیرضا افشار نادری بنا به وصیتش در جوار بارگاه ملکوتی حضرت رضا(ع) به خاک سپرده شد. حالا فاصله مزار شهید تا حرم رضوی صدمتر بیشتر نیست. حاجیه خانم افشار نادری مادر شهید از خوابی که پسرش قبل از شهادت دیده بود می‌گوید: «علیرضا قبل از شهادتش خواب دیده بود که شهید شده و وقتی که پیکرش را می‌آوردند کبوترانی بر سر جنازه‌اش پرواز می‌کنند. این خواب تعبیر شد. وقتی پیکر پاره تنم علیرضا از جبهه برگشت، جور شد که به جای تهران به مشهد برود. البته وصیت خودش بود. گفته بود اگر در مشهد جایی نبود و نشد، بهشت زهرا دفن کنیم. روز تشییع پیکرش وقتی علیرضا را داخل صحن مطهر رضوی آوردند، کبوتران حرم بالای سرش پرواز می‌کردند! با دیدن این صحنه یاد خوابی که علیرضا دیده بود افتادم و فهمیدم حاجت قلبی‌اش یعنی شهادت را از امام رضا گرفته بود. حتی یکبار هم برایم تعرف کرد خواب دیده که کسی به او گفته: «شما قبول شدید» و عکسش را روی ضریح مطهر امام رضا(ع) نصب کرده و گفته «عکست را زده‌ایم اینجا». الان عکس پسرم در بهشت ثامن در طبقه زیرین صحن آزادی در بلوک ۱۳۳ کنار مزارش نصب شده و این خوابش هم تعبیر شد.»

معلمی که افتخار شهادتش را از امام رضا(ع) گرفت/ شهید خفته در بهشت ثامن الائمه

وصیت نامه شهید علیرضا افشار نادری

شهید نادری در بخشی از وصیت نامه‌اش اینگونه نوشته است: «زمینه سعادت دو چیز بیشتر نیست، اول حب مردم، دوم دوست داشتن خاندان اهل بیت(ع) و دشمن داشتن دشمنان شان… انسان به محبت خاندان اهل بیت(ع) نمی‌رسد مگر محبت مردم در دلش جای بگیرد و انسان دوستدار مردم نمی‌شود مگر اینکه آنچه برای خودش می‌خواهد برای دیگران هم بخواهد… نگاه مکن به خودت که چقدر داری، بنگر که چقدر می‌توانی از آن خوب استفاده کنی. در دنیا یک خوبی می‌ماند و یک بدی. مادر خوبی مهربانیست و پدرش گذشت. مادر بدی حسادت است و پدرش خشم و غضب. و تو مختاری به این دوتا.»

معلمی که افتخار شهادتش را از امام رضا(ع) گرفت/ شهید خفته در بهشت ثامن الائمه

کد خبر 788669

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha